الیس الله بکاف عبده...؟

دلم می خواد برم جایی که هیچی نباشه....جز نور...

سفید باشه...سفید مطلق!

فقط بگم خدا، خدا، خدا...

و پژواک صدام بیاد: خدا، خدا، خدا... خدا، خدا، خدا... خدا، خدا، خدا...

و بعد.... بنده، بنده، بنده...

دلم می خواد همه تن چشم شوم خیره به دنبال تو.... همه تن گوش شوم...  اصلا منی نباشم و فقط تو... دیگر نبینم هیچ چیز جز تو....

الها زیاده خواهم می دانم... اما تو را می خواهم.... بیشتر از تو نمی توان خواست! کاش می شد زودتر رسید.... کاش شهید می شدم و زودتر می رسیدم...

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک...

همیشه سجده ی آخر برایم حس آخرین خواسته ها را دارد... آخرین لحظه ها.... سجده ی آخر طعم دیگری دارد.... انگار تمام خواسته هایت را ...تمامیت و انتهای آرزوهایت را دیگر محال نمی بینی و می گویی... و امیدواری می دهد...

مگر علی گندابی در آخرین سجده نخواست زیر پای زائرین خاک شه.....و در سجده جان داد و همانجا دفن شد...

خدایا....می خواهم زیر پای زائرینت خاک شم و آدم شم....

خدایا من کجا و دیگران کجا.... هر چقدر هم عقب باشم.... تو هستی...

الیس الله بکاف عبده...؟

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!

روز عیدی همه شاد بودند. به هم عید مبارکی می گفتند. اما اون...


بد جوری دلش گرفته بود. غم بزرگی همه ی وجودش را فرا گرفته بود. از خودش بدش می اومد. ماه رمضان تموم شده بود و ...


روز آخر ماه رمضان یکی از دوستاش براش یه اس ام اس طنز گونه فرستاد که : با تمام شدن ماه رمضان درهای رحمت خدا بسته میشه، مواظب باش یه موقع لای در نمونی.


اولش که پیام کوتاه رو خوند کلی خندید به کار دوستش که چه با حاله این آجی ما. ولی بعد از چند دقیقه...



راستی کجای کاری دختر ماه رمضان تموم شدا. درسته که درهای رحمت خدا هنوزم بازه و هیچ وقت هم بسته نمی شه، ولی خدا تو این ماه یه فرجه ی اساسی بهت داد برا امتحانات بعدیش. دیگه نمی تونی بهونه بیاری که خدا جون وقت نداشتم درسامو از بر کنم. فرصتم کم بود.


خدا میگه من یه ماه بهت فرجه دادم. دستت را بازتر از هر وقت دیگه ای گذاشتم تا هر چی دلت می خواد از سفره ی کرمم برداری. اما تو چی کار کردی؟!


تو قنوت نماز عید فطر فقط اشک ریخت. چشماش شده بود مثل یه چشمه ی پر آب که آب روان بی وقفه ازش جاری می شد.


اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة ...


خدایا! اگه فرصت هایی که تو این ماه پر برکت برام مهیا کردی را خیلی راحت از دست دادم! اگه غافل بودم. اگه بنده ی خوبی نبودم! ولی دلم به بزرگی و عظمت و کرم و بخشش تو امیدواره.


نمی دونم منو آمرزیدی یا نه! نمی دونم تو این ماه رمضان چه گزارشی تو پرونده ی من نوشته شده! نمی دونم تونستم کاری کنم که درهای رحمتت همچنان به روی من باز باشه یا نه! فقط با وجود همه ی خطاها و غفلت هایی که داشتم اینو خوب می دونم که اگه من رو از خودت رونده بودی الان اینجا تو این صف نماز عید نبودم. اگه درهای رحمتت به روی من بسته شده بود الان دست هایم رو به آسمون نبود و تو رو صدا نمی زد و بهت التماس نمی کرد.


خدایا ممنونتم. خیلی زیاد. به خاطر اینکه با وجود غافل بودنم، تو منو از درگاهت نروندی. همین که هنوز از آوردن نامت بر زبانم لذت می برم تو رو شکر می کنم و ازت سپاسگذارم.

آفتابگردان‌ باش ...

نیازی به در زدن نیست
اینجا همیشه درش باز است
تا اگر رهگذری ره گم کرده ، گذرش به گلهای آفتابگردون  خورد
گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه‌ آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی، دیگر آفتابگردان‌ نیست.
آفتابگردان‌ کاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.
وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌کارد، مطمئن‌ است‌ که‌ او خورشید را پیدا خواهد کرد.
آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد؛
اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد.
آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و کارش‌ را می‌داند.
او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، کاری‌ ندارد.
او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌کند،
در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور می‌میرد.
نور می‌خورد و نور می‌زاید.
دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است.
آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا.
بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد؛ بدون‌ خدا، انسان
روزی‌ که‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپیوندد،
دیگر آفتابگردانی‌ نخواهد ماند و روزی‌ که‌ تو به‌ خدا برسی،
دیگر «تویی» نمی‌ماند.
آفتابگردون فاصله‌هایم‌ را با نور پر می‌کند،
تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر می‌کنی؟
آفتابگردان‌ همه‌ را به‌ یاد آفتاب‌ می‌اندازد،
آیا تو کسی‌ را به‌ یاد خدا خواهی انداخت؟

چرااستفاده از طلا برای مردان حرام است؟

پژوهش های علمی از مضر بودن طلا برای سلامتی مردان خبر می دهند.
 
پژوهش های علمی پزشکی نشان می دهد،

طلا بر گلبول های بدن مردان تأثیر می گذارد،

 درحالی که بر گلبول های زنان تأثیری نمی گذارد.
 
 
 این امر به دلیل وجود لایه چربی میان پوست و گوشت زنان اتفاق می افتد، این لایه مانع تأثیر اشعه های عنصر طلا بر روی گلبول های قرمزخون می شود.
پژوهش های فراوان علمی دیگر نشان می دهد که اشعه های طلا نقش منفی بر روی هورمون های جنسی مردان دارد درحالی که اشعه های عنصر «نقره» بر مردان و زنان چنین تأثیری ندارد.
 
تاثير منفي اشعه‌هاي فلز طلا روي هورمون‌هاي جنسي مردان است. استفاده از طلا توسط مردان باعث بروز اختلالات هورموني شده و حركت اسپرم‌ها را با مشكل مواجه مي‌كند، به طوري كه سرعت حركت آنها به قدري كاهش پيدا مي‌كند كه قدرت كافي براي باروري تخمك نداشته
در واقع بررسي‌هاي صورت گرفته حاكي از آن است كه بيشترين تاثير طلا در بافت‌هاي مختلف بدن، روي اندام‌هاي تناسلي است. طلا بيشترين اثر منفي خود را در مردان در بخشي از دستگاه تناسلي مي‌گذارد كه محل تجمع اسپرم‌هاست. اسپرم‌ها مدت زماني را در اين مكان مي‌گذرانند تا قدرت باروري و تحرك يابند. بنابراين اشعه‌هاي مضر طلا با تاثير بر اين بخش بشدت از سرعت حركت و باروري اسپرم‌ها مي‌كاهد.

ادامه نوشته

مداد

در مداد پنج صفت است که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش
 می رسی
صفت اول
می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست. او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش قرار دهد.
صفت دوم
باید گاهی از آن چه می نویسی، دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیز می شود و اثری که از خود به جای می گذارد، ظریف تر و باریک تر است. پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج ها باعش می شود انسان بهتری شوی.
صفت سوم
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنی. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست؛ در واقع برای این که خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است!
صفت چهارم
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست؛ ذغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.
صفت پنجم
مداد همیشه اثری از خود به جای می گذارد. پس بدان از هر کارَت در زندگی ردّی به جای می گذاری. سعی کند حرکات تو هوشیارانه باشد. بدان که چه می کنی

روزهایی که ......

یا خدا

دارم فکر میکنم من تو زندگیم چه قدر روزهایی داشتم که:

فکر میکنم چه قدر تنهام

روزهایی که فکر میکنم هیچ کسی نیست که بتونم باهاش حرف بزنم

روزهایی که کسی نیست که بتونه با نگاه کردن تو چشای من حالمو بفهمه

اما همیشه اخر اون روز به این نتیجه میرسم که

خدا رو شکر که من یکی رو دارم که هیچ وقت من رو تنها نمیزاره

خدا رو شکر که من یکی رو دارم که میتونم باهاش حرف بزنم

خدا روشکر که من یکی رو دارم که نگفته حال دله منو میدونه

خدارو شکر که خدا جون هستی

ماهیها چقدر اشتباه میکنند..قلاب.علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ میدهند؟

آزمون زندگی ما پر از قلابهاییست که وقتی اسیر طعمه اش میشویم میفهمیم ماهیها

 بی تقصیرند..حسد.گینه.خشم.انتقلم.ترس.شهوت.من اسیر کدامین طعمه خواهم شد؟خداوندا دانشی عطا فرما تا از کنار آن قلابها بگذرم که شاید فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد

تغییر زمان شب قدر توسط وهابیون !

به گزارش شیعه آنلاین، شب های 21، 23 و 27 ماه مبارک رمضان روایت های متفاوت از شب قدر به شمار می رود. شیعیان شب های 21 و 23 ماه رمضان را روایت های اصلی شب های قدر می دانند اما اهل سنت بر شب 27 تأکید دارد.

اما در همین تعدادی از وهابیون کشور الجزایر با انتشار مطلبی در سایت های اینترنتی وابسته خود، اعلام کردند که شب 29 ماه مبارک رمضان را شب قدر می دانند.

این گروه از وهابیون در مطلب خود نوشتند: ما همه مسلمانان را به شب زنده داری و احیاء شب 29 ماه رمضان دعوت می نمائیم زیرا این شب همان شب قدر اصلی است که خداوند در قرآن فرموده است.

این وهابیون در مورد چگونگی رسیدن به این نتیجه، اعلام کردند: ما از طریق فلکی و ستاره شناسی به این مسأله پی بردیم، زیرا در شب 29 ماه رمضان سیاره "زهره" نمایان می شود و با چشم قابل رؤیت می شود و بر همین اساس می توان گرفت آن شب همان شب قدر است.

وهابیون الجزایر در ادامه ادعای خود، به یاوه گویی پرداخته، گفتند: هنگامی که سیاره "زهره" قابل رؤیت می شود، این به معنی آن است که شب قدر با چشم دیده می شود. خداوند به مؤمنان در قرآن وعده داده که می توانند شب قدر را با چشمان خود ببینند، بنابراین دیدن سیاره "زهره" به معنی دیدن شب قدر است.

قابل ذکر است این اولین باری نیست که وهابیون چنین ادعایی را مطرح می کنند. در سال 2008 میلادی نیز آنان با اعلام اینکه سیاره "مریخ" قابل رؤیت شده، شب دیگری را به عنوان شب قدر خود انتخاب کردند و مدعی شدند که دیدن سیاره "مریخ" با چشم به معنی دیدن شب قدر برای مؤمنان است.

در همین حال پرفسور "جمال میمونی" رئیس سازمان ستاره شناسی الجزایر طی اظهاراتی با رد ادعای وهابیون و انتقاد شدید از آنان، در مورد درستی یا نادرستی ادعای مطرح شده، گفت: این حرف کاملا "دروغ" است و ادعایی کاملا "مسخره" به شمار می رود زیرا بر اساس قوانین و محاسبات ستاره شناسی رؤیت سیاره "زهره" در چنین شبی امری کاملا طبیعی به شمار می رود و هر انسانی در سراسر جهان می تواند چنین صحنه ای را ببیند و اصلا ربطی به مؤمنین و غیر مؤمنین ندارد.

از سوی دیگر شیخ "عبد الحمید بیرم" مسئول کمیته فقهی جمعیت علمای مسلمان الجزایر نیز با انتقاد از ادعای مطرح شده توسط وهابیون این کشور، اظهارات آنان را خرافات خواند و گفت: این وهابیون تلاش می کنند با مطرح کردن چنین ادعاهایی، توجه همگان را به خود جلب کنند. این حرف ها چیزی جز "خرافات" نیست زیرا در زمان رسول الله (ص) نیز چیزی به معنی دیدن ستاره یا سیاره ای دیگر برای اثبات شب قدر وجود نداشته است.

دستگاه اتوماتیک وضو هم ساخته شد!+تصاویر

به گزارش شیعه آنلاین، اخیرا یکی از شرکت های عربی، دستگاه اتوماتیک وضو سفارش داده و پس از تولید آن را به جهان عرب معرفی کرده است.

تصاویر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

داستان آهنگر و اعتقاد به خدا

آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟ آهنگر، سر به زیر آورد و گفت: وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار!